من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست
من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم
درگوشم اذان عربی خواندند
من ایرانی نیستم چون روزی که به
مدرسه رفتنم پدرو مادرم قرآن بالای
سرم گرفتند و درمدرسه آیین محمد را
به من آموختند نه پندار نیک و کردار
نیک و گفتار نیک من
ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم به
آیین عربها و با زبان عربی ازدواج کردم
من ایرانی نیستم چون هزارکیلومتر راه
راطی میکنم تا به پابوس امام هشتم شیعیان
ونواده پیامبر اعراب بروم اما کمی آنسوتر
به آرامگاه فردوسی نمی روم
من ایرانی نیستم چون اعیاد فطر و قربان و
غدیر و مبعث را تبریک می گویم و شادباش
می شنوم اما نمی دانم جشن سده چه روزیست
من ایرانی نیستم چون دهه محرم سیاه می پوشم
و با سر و روی گل آلوده عزادار خاندانی
می شوم که سرزمینم را گرفتند , مردانش را
کشتند و زنانش را به غنیمت بردند اما روز
مرگ بابک خرمدین را نمی دانم
من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم بیشتر
به عربی می ماند تا فارسیمن ایرانی نیستم
چون عربها پ ندارند و من می گویم فارسی نه
پارسی من ایرانی نیستم چون در کشوری به دنیا
آمدم که روی پرچمش عربی نوشتند من آرزوی
ایرانی بودن هم ندارم چون آنقدردست نیافتنی
است که آرزویش هم نمی توان کرد من حسرت
ایرانی بودن دارم
احمد شاملو
من برای نبرد با تاریکی شمشیر نمیکشم چراغ
می افروزم.
زرتشت